- دقیقه 17
- 1499
- يك نظر
به قلم آیدین طلایی
29 خرداد 1402
در روز جمعه 26 اردیبهشت ماه 1402، سرای محله ساعی میزبان محمدرضا رامخو مدیرعامل شرکت رونیکس، پرسنل آموزشگاه بازارسازان و جمعی از کارآفرینان کشور بود.
در این مراسم محمدرضا رامخو مدیرعامل برند رونیکس گپ و گفتی دوستانه با پرویز درگی مدیر مسئول آموزشگاه بازارسازان، به عنوان یکی از آموزشگاههای معتبر و متمرکز بر آموزش، مشاوره، تحقیق و نشر در حوزه بازاریابی و فروش داشتند.
در این نوشتار رونیکس، به این گفتگو که با موضوع ضرورت ایجاد داشبورد مدیریت برای شرکتها بود، میپردازیم.
رونیکس را بخوانید.
حلقه مفقوده مملکت ما اجرا است
پرویز درگی در ابتدای مراسم پس از تشکر از حضور حاضران در مراسم از محمدرضا رامخو و نحوه آشنایی با او گفت:
«آشنایی من با رضای رامخو به سال 1388 برمیگردد. رضا رامخو به همراه حمیدرضا رامخو(مدیر واحد زنجیره تامین رونیکس) به آموزشگاه بازارسازان آمدند. من شناخت کمی از صنعت ابزار داشتم. به من گفتند که برندی به نام رونیکس آمده و درخواست مشاوره برای کسبوکار دارد. نکتهای که در مورد ایشان برای من جالب بود این بود که تمام شرکتهایی که ما با آنها در ارتباط بودیم را کاملا میشناختند و تحقیقات بازاری کاملی انجام داده بودند. خیلی زود ارتباط بین ما شکل گرفت.
از سال 1388 موفق شدیم که کارهای زیادی را در کنار هم انجام دهیم. در کنار هم تجربیات زیادی بدست آوردیم. پس از اینکه شناخت و تحقیق بازاریابی را انجام دادیم، جلسات مشاوره آغاز شد. سفرهای استانی داشتیم، همایشهای زیادی برگزار کردیم و نشستهای زیادی با گروههای مختلف برگزار کردیم. من بارها در جلساتی که با برندهای مختلف داشتم گفتهام؛ هر برند بزرگی باید یک ژنرال داشته باشد. اگر آن ژنرال نباشد، هر مشاورهای هم که داده شود و اجرایی نشود، آن برند به هیچ جایی نخواهد رسید.
حلقه مفقوده مملکت ما اجرا است. در شرکتهایی که با آنها کار کردهایم، رونیکس جزو معدود شرکتهایی است که اجرا در آنها به درستی انجام میشود. هیچ نکتهای نبود که به تصمیمگیری و جمعبندی رسیده باشیم اما به اجرا نرسد.
شایستهسالاری هیچ ربطی به جنسیت انسانها ندارد
یکی از نکاتی که شاید کمتر کسی در جریان آن باشد، حضور زنان در صنف ابزار است. رونیکس اولین شرکتی بود که در کسب و کار ابزار، تعداد زیادی از پرسنل خود را از بانوان انتخاب کرد. در زمانی که این امر انجام شد، خیلی از ابزارفروشان میگفتند که چرا دختران باید در صنف ابزار مشغول به کار باشند؟ اما رونیکس نشان داد که شایستهسالاری هیچ ربطی به جنسیت انسانها ندارد و هر کسی که خوب باشد میتواند در این شرکت مشغول به کار شود. من با احترام تمام عرض میکنم که صنعت ابزار کشور ما بسیار رشد کرده و این رشد مدیون فرهنگسازی است که آقا رضا و تیم بزرگ رونیکس انجام دادند.»
اصرار پدر و شاگردی کردن در مغازه حاج آقا نوروزی
پس از سخنرانی دکتر درگی، نوبت به محمدرضا رامخو رسید تا برای حضار سخنرانی کند و از روزهای گذشته بگوید:
«رضا رامخویی که امروز در کنار شماست با آنچه بود تفاوت بسیاری دارد. من پسر پُر شر و شوری بودم. درسم هم تعریفی نداشت و از درس فراری بودم. معدلم ۱۰ بود و انضباطم صفر! مغرور بودم و خیال میکردم به جز گز کردن کوچهپسکوچههای شهر کار دیگری ندارم. به زور خانواده چهارسال دبیرستان را گذراندم و دیپلم گرفتم. بعد از گذراندن سربازی میخواستم مشغول به کار شوم. چون همیشه عاشق کار کردن در بازار بودم. مرحوم پدر یک کارخانه تولیدی داشتند. با خودم گفتم که پیش پدر میروم و پشت میز مینشینم و بر کارمندان و کارگران مدیریت میکنم. اما مرحوم پدر به من گفتند که باید بروی و شاگردی کنی. اینطور شد که به مغازه حاج آقا نوروزی رفتم و شاگردی کردم؛ آن هم نه برای فروشندگی یا پشتمیز نشینی، بلکه برای پادویی.
بیشتر بخوانید: مصاحبه با محمدرضا رامخو به بهانه نمایشگاه ابزار اهواز؛ ابزار باکیفیت رونیکس همراه صنعتگران خوزستانی است
روزهای سخت کار در مغازه حاج آقا نوروزی
شش ماه اول کار کردن در مغازه آقای نوروزی به سختی گذشت. هیچوقت به پدر چیزی نگفتم اما در ۶ ماه اول از او خیلی ناراحت بودم و بابت این ناراحتی هیچوقت خودم را نمیبخشم. غرورم خدشهدار شده بود و خیال میکردم آسمان به زمین رسیده. اما همان شش ماه کار خود را کرد. با خودم گفتم من اینجا هستم تا پیشرفت کنم. در آن زمان حسابدار شرکت کار خلافی کرد و حاج آقا نوروزی عذر او را خواست. من چیزی از حسابداری نمیدانستم. اما با اینکه ساعت کاری مجموعه، ۵ به اتمام میرسید من تا ساعت ۱۱ شب پای سیستم حسابداری داس میایستادم تا چیز جدیدی یاد بگیرم. بودجهبندی و دقت در حسابوکتاب و هر چیز دیگری که امروزه میدانم مدیون آن دوران است.
من عاشق فروشندگی بودم، اما آقای نوروزی با خرید و فروش ابزار توسط من مخالفت میکرد. در آن زمان کسری مغازه را از فروشگاههای اطراف جبران میکردیم. کسانی که مسئول این کار بودند؛ عادت داشتند به چند مغازه دور و بر سر بزنند و جنس را هرچند با قیمت بیشتر اما با زحمت کمتر بخرند. من اما خیال میکردم طور دیگری میشود عمل کرد. بدون آنکه به آقای نوروزی چیزی بگویم و یا انتظار حقوق بیشتر داشته باشم؛ با درخواست از فروشندگان، برگههای خرید را میگرفتم و در بازار چرخ میزدم. سعی میکردم کسری را با کمترین قیمت ممکن جبران کنم. بعد از چند وقت که دخل و خرج مجموعه تغییر کرد، آقای نوروزی علت سود بیشتر را جویا شد. آن زمان بود که یکی از همکاران ماجرا را لو داد. گفت رضا رامخو اجناس جدید را پیدا میکند.
برای همه خوب بخواهید
من از حاج آقا نوروزی خیلی چیزها یاد گرفتم. ایشان عادت داشت پنجشنبهها همه ما را جمع میکرد و سه چهار ساعت درباره مسائل مختلف با ما صحبت میکرد. حاج آقا یک جملهای را به من و دیگر همکارانم میگفتند که هیچوقت فراموش نمیکنم. حاج آقا نوروزی میگفت رضا حواست باشد؛ اگر برای دیگران خوب بخواهی، خدا، انسان و طبیعت به تو کمک میکنند. نوروزی همیشه میگفت نیتت برای همه انسانها خوب باشد.
از حاج آقا نوروزی خیلی چیزها یاد گرفتم
یادگیری خیلی لذتبخش است. یادگیری مثل این است که یک خمره طلا را در مقابلتان بگذارند و به شما بگویند به اندازه جیبهایتان میتوانید از آن بردارید و شما بخواهید این جیبها را پر و پرتر بکنید. سه سال و نیمی که در مغازه حاج آقا نوروزی بودم خیلی چیزها یاد گرفتم. حاج آقا به من میدان میداد تا بیشتر و بیشتر یاد بگیرم. حسابداری، بودجهبندی، فروشندگی، خرید، روابط عمومی، ارتباطات، تبلیغات، انبار و منابع انسانی و خیلی مبانی دیگر را در مغازه حاج آقا یاد گرفتم.
به کاری که میکنید ارق داشته باشید
من به مغازه و کاری که میکردم ارق داشتم. به همین دلیل همیشه به کارکنان خودم میگویم که اول برای خودتان کار کنین، نه برای من. من همیشه میگویم که هر کسی به اندازه عشق و مسئولیتپذیری و دلسوزی خود مزد میگیرد. خداوند عادل است. خدا به مذهب و دین افراد نگاه نمیکند. خدا گفته من به تو عقل دادم. پس از تو حرکت، از من برکت. در طول این مسیر هم به تو شانس هم میدهم، اما باید مسئولیتپذیر بود و کار کرد. انسان باید از داخل قوی باشد و بطن خودش را قوی کند.
سختترین دوران کاری رضا رامخو
یک روز داشتیم با حاج آقا میرفتیم به سمت خانه. آن زمان 25 هزار تومن حقوق میگرفتم. به حاج آقا گفتم یعنی روزی میشود که بتوانم 25 هزار تومان از بیرون از مغازه پول در بیاورم. حاج آقا نوروزی انقدر بزگروار بود که به من گفت از فردا دیگر نمیخواهم برای من کار کنی. یک میز در پشت مغازه خود به من داد و گفت حالا میتوانی برای خودت کار کنی و تازه از آن روز بود که من شروع به واسطهگری کردم. هم مرحوم پدرم و هم حاج آقا نوروزی خیلی من را حمایت میکردند. از آن روز بود که خرید و فروش رضا رامخو شروع شد.
شش ماه اولی که برای خودم کار میکردم سختترین دوران کاری من بود. نود درصد مغازهداران خیلی بیرحمانه با من رفتار میکردند. خیلی از اوقات به مسجد مجد میرفتم و صورتم را میشستم تا کسی متوجه اشکهای من نشود. مغازهها را یکی پس از دیگری میرفتم اما دریغ از یک ریال فروش. اما صبر و تلاش و پشتکار داشتم و خدا به من کمک کرد.
تمامی ارکان رونیکس براساس نیاز شکل گرفته
رفتهرفته کسبوکار ما پیشرفت کرد و وقتی تعداد زنگها زیادتر شد از حمیدرضا و محسن برادرهایم کمک گرفتم. در گذشته دو نوع محصول در بازار ابزار وجود داشت. یکی ابزار برندهای معروفی مثل ماکیتا و بوش و… بود و دیگری برندهای بیکیفیت چینی.
در آن زمان بود که تصمیم گرفتم به خارج بروم و محصولات باکیفیت بیاورم. اولین محصولاتی که آوردم با گونی و بستهبندی بد به دستم رسید. آن روز بود که همه دنیا روی سرم خراب شد. زمانی که این اتفاق افتاد متوجه شدیم که باید به کیفیت محصول در تمام وجه هایش دقت کنیم. تمامی ارکان رونیکس براساس نیاز شکل گرفته. کیفیت، تنوع، خدمات پس از فروش، قیمت منصفانه و رفتار سازمانی متمایز. در آن زمان بود که حس کردم ما به یک مشاور نیاز داریم تا به ما در کسبوکار کمک کند. اینکه بتوانیم یک چارت سازمانی مدون داشته باشیم، تحقیقات بازار داشته باشم، ساختار برندینگ خودمان را بدانیم و خیلی نکات دیگر.
بیشتر بخوانید: ما رقیب خودمان هستیم؛ گفتگو با آقای محسن رامخو، قائم مقام شرکت رونیکس
شروع همکاری با دکتر درگی
آن زمان بود که شروع کردیم به پیدا کردن مشاوران مختلف. حتی آن زمان با یک شرکت مشاورهای خیلی بزرگ هم وارد همکاری شدیم که نتیجه خوبی نداشت و در نیمه راه با آنها قطع همکاری کردیم. تا اینکه بالاخره موفق به آشنایی با آقای دکتر و تیم خوبشان شدیم.
ما از آقای دکتر درگی خیلی چیزها یاد گرفتیم. از منابع انسانی، انیماتورینگ، خدمات پس از فروش، تحقیقات بازار، قیمتگذاری، فروش سازمانی تا خیلی چیزهای دیگر. هر کدام از این موارد میتوانند باعث ارتقا یا زوال و نابودی یک سازمان شوند.
بازار را مثل یک میدان جنگ میبینم
من مدیران خیلی خوبی دارم. اگر دیدید که یک برند موفق است، باید ارکان اصلی آن موفقیت را ببینید. یکی از ارکان اصلی موفقیت، داشتن مشاور درست است. من مشاوران و مدیران میانی خیلی خوبی دارم. من بازار را مثل یک میدان جنگ میبینم. به عنوان فرمانده باید مدیران میانی قوی داشته باشم. اما مدیر میانی وارداتی نیست. باید آن را مثل یک بچه تربیت کنی و خون دل بخورید تا بزرگ شود.
باید با آزمون خطاهای زیاد اما با تفکر باعث رشد و پیشرفت آنها شوید. چرا که مدیران میانی خیلی در رشد و ارتقای شرکتها تاثیرگذار هستند. باید وقت آموزش به بدهی. نه آموزشهای تئوری بلکه آموزشهای عملیاتی. این آموزشها هم زمانبر است و هم جان و عمر شما را میگیرد اما اگر با عشق کار کنید، این درد از عسل برای شما شیرینتر میشود.
تفکر مدیرعامل؛ اولین اساس و پایه موفقیت هر برند
اولین اساس و پایه موفقیت هر برند یا بنگاه اقتصادی، تفکر مدیرعامل آن سازمان است. همان فرهنگی که آن فرمانده قصد دارد به کسبوکار و سازمان خود تزریق کند. من بارها گفتهام که مدیر پشت میزنشین نمیخواهم. در رونیکس چیزی به عنوان من نشستهام که دستور بدهم نداریم. هر کدام از مدیران من در زمانهایی که کار انجام نمیشود آستینهای خود را بالا میزنند و خودشان دست به کار میشوند.
یک جاهایی مدیر/رهبر/کارآفرین سر دو راهی اخراج قرار میگیرند. میدانید کجا؟ آنجایی که منافعشان میگوید این آدم را نگهدار ولی این آدم از لحاظ شخصیتی، انسانی و اخلاقی، انسان درستی نیست.
خیلی از مدیران از این خصایل چشم پوشی کرده و فقط به پول، فروش، مال و … میچسبند. اینجا از نظر من سریع و قاطع باید آن نفر اخراج شود.
من روی مواردی چشمهایم را بستم که خیلی متخصص و کاربلد بودند. شاید مدیران دیگر 80% این کار را نکنند و بگویند سیاست داشته باش ولی از نظر من اینطور نیست.
منابع انسانی دنیاست و تاثیرگذار
تفکر یک مدیر عامل است که مدیر میانی را پنجشنبه و جمعه، عاشق سر کار نگه میدارد. حمید آقای نیکوکار میتوانست امروز اینجا نیاید. من هم به ایشان گفتم دو سه نفر نیرو کافی است. مدیر سیستمها و روشها، مدیر فروش و … هم همینطور هستند.
من نگاه میکنم مدیر در مواقع بحرانی شمشیر میزند یا فرار میکند؟ مدیر فروش رونیکس 11 شب از شرکت میرود؛ ولی من به او نگفتم. این فرهنگ سازمانی است که سالیان سال هم دیده و هم شنیده است. منابع انسانی دنیاست و تاثیرگذار. میدانید در منابع انسانی چطور میتوانید آدمها را عاشق خودتان و برندتان کنید؟
با دو مورد:
اول اینکه در آن شرکت یا مغازه کاری کنید که آن شخص احساس رضایت کند و بفهمد خودش هم دارد رشد میکند. نه اینکه فکر کند من فقط تا اینجا رشد میکنم؟ نه باید باز باشد. یک سری هم از این قطار پیاده میشوند.
اما آن شخصی که میماند و کار میکند و عاشق کارش است، عاشق برندش است؛ اول عاشق خودش است چون میبیند با آن برند دارد رشد میکند و بزرگ میشود. کیف میکند از کار کردنش. این خیلی مهم است. آن نفر باید عاشق باشد. شما باید عاشق بسازید.
دوم، پول. باید او را بسازی. باید تامینش کنی. نمیشود یک طرفه از او کار بخواهی ولی او درگیر اجاره خانهاش باشد؛ یا چشمت را روی مشکلات مالی او ببندی. باید بگویی او برای من زحمت کشیده است. دستش را بگیری که راحتتر بتواند به فکر کار و رشدش باشد.
خدمات پس از فروش، تولد دوباره برای مشتری است
علاوه بر این دو موضوع آموزش، ارتقا، شایسته سالاری و… هم اهمیت دارد. تفکر مدیر عامل، مشاوره درست، منابع انسانی و کیفیت کالا هم بسیار مهم است. اگر خوب بکاری خوب درو میکنی. چرا که شما دست به تولید، واردات و فروش با کلی مکافات میزنید. محصول را به دست عمدهفروش، خرده فروش و مصرفکننده میرسانید. اگر مصرفکننده از کیفیت کار راضی نباشد، آن را برمیگرداند. پس کیفیت و تنوع محصولات بسیار مهم است.
کیفیت یک داستان است که با 20 جلسه نمیتوان در موردش توضیح داد. در رفتار سازمانی، توجه به آموزش مهم است.
ما نمیگوییم صد هستیم اما تلاش میکنیم. همه خدمات پس از فروش را هزینه میبینند. در صورتی که خدمات پس از فروش، تولد دوباره برای مشتری است و او را عاشق برند شما میکند.
اولین کاری که با آقای دکتر در بحث خدمات پس از فروش انجام دادیم این بود که استاکمان را آماده کردیم. دستگاهی نیست که رونیکس قطعهاش را نداشته باشد. فقط رضایت مشتری مهم است. ما فقط به فکر فروش نیستیم. اینقدر دو دو تا نکنید. شاید ابتدا دو دوتا بشود منفی یک. شما باید بکارید تا درو کنید.
ما یک استاک کامل درست کردیم. قبل از اینکه جنس بیاید، قطعاتش را میآوریم. یک چکش تخریب یا بتنکن، تمام قطعات ریز و درشت آن از بالشتک و آرمیچر گرفته تا ریزترین قطعات، دپو میشود. این دپو، پول خواب دپو، برنامهریزی برای استاک منظم و بدون حیف و میل..
اینها داستان خودش را دارد. استاک، تعمیرکاران، پیک موتور و… خدمات پس از فروش، دنیاست. خیلی مهم است.
شایستهگزینی در رونیکس خیلی جدی گرفته میشود
پرویز درگی:
«من به صورت موردی نکات را میگویم. آقا رضا دو تا ویژگی دارد. یکی اینکه خیلی عجول است. حرف که میزدیم، یکهو میگفت چرا پارسال نگفتی. من میگفتم وقتش نبود. اگر میگفتم آن موقع، میسوخت.
نکته دوم اینکه رضا قانع که میشد، میرفت سراغ اجرا. ما توضیح دادیم که باید مدیر منابع انسانی داشته باشیم. ایشان موافقت کردند و در رونیکس اجرا کردیم. منابع انسانی برحسب دو شاخص عملکرد و رفتار به 5 دسته تقسیم میشوند.
شاخص عملکرد:
یک نیرو از نظر کاری فوق العاده عالی کار میکند.
شاخص رفتار:
این نیرو آدم است. برند ما را خراب نمیکند. آبروی ما را نمیبرد. آدم بیاخلاقی نیست.
من یک روز گفتم رضا، اگر یه نیرو هم عملکردش و هم رفتارش عالی باشد، میشود یک نیروی ستاره. میشود یک نیروی طلایی. میشود حامد ریوندی. میشود محسن رامخو، حمید نیکوکار. این آدم اگر جانت را هم برایش بدهی کم است. پس اگر این دو شاخص عملکرد و رفتار عالی باشند، طرف می شود نیروی طلایی.
اگر این دو شاخص متوسط باشد، میشود نیروی موفق. نیروی موفق یعنی چه: کسی که 10 یا 12 گرفته و پاس شده است. موفق که عالی و ستاره نمیشود.
اگر نیرو عملکرد و رفتارش بد باشد، میشود مازاد و ما چارهای نداریم جز اینکه عذر او را بخواهیم.
اگر رفتار عالی و عملکرد ضعیف باشد، به او میگوییم محبوب بیاثر. ما پیش نماز هم نمیخواهیم. ما روی آموزش این آدم کار میکنیم و ان شاالله که آموزش جواب بدهد. اگر جواب نداد میشود مازاد.
اگر نیروی عملکرد عالی و رفتار افتضاح داشته باشد، میشود سرطان. مدیر نمیتواند از او دل بکند. اسیر تخصص او میشوند. درست است که جای سه نفر کار میکند؛ ولی انرژی 30 نفر را میگیرد و آبروی ما را میبرد. باید اخراج شود و این اجرایی شد.
شایستهگزینی در رونیکس خیلی جدی گرفته میشود.
من دو سوال در یک مصاحبه از شخص پرسیدم که بعدها سرلوحه مصاحبههای رضا رامخو شد.
- به او گفتم فرض کن مصاحبه تمام شده و استخدام شدی. بعد از شش ماه ما متوجه نکته یا ایرادی در سابقه یا جسمت میشویم. آیا چنین چیزی هست که اگر متوجه شدیم بتوانیم از تو گله کنیم؟ اگر طرف محکم گفت نه، استخدام میشود.
- بعد از اتمام مصاحبه، میگوییم شما 3 تا سوال از ما بپرس. اگر میپرسید ساعت کارتان چقدر است؟ حقوق چقدر میدهید؟ پاداش داریم یا نه؟ این آدم به درد ما نمیخورد. ما عاشق کسی هستیم که بپرسد اگر اینجا کسی لیاقت خود را نشان دهد جای رشد دارد؟ این نشان میدهد که آن آدم به دنبال رشد است. آیا اینجا محلی برای یادگیری و رشد من هست؟
آدمها نباید گنجشکروزی باشند
آدمها نباید گنجشکروزی باشند به خصوص در اشل مدیریت. بعد از اینکه تحقیقات بازار را به آقا رضا توضیح دادم، عاشقش شد.
انیماتورینگ یعنی نیروهای فعال و پویا که اولین بار، من آن را در محیا پروتئین اجرا کردم. به حاج بهزاد درخور گفتم 15 نیروی دختر مرتب و منظم، مودب، با شخصیت و خوشظاهر میخواهم. بعد از آموزش، این پرسنل را برای توزیع مویرگی وارد 15 فروشگاه کردیم. این نیروها به مشتری در مورد محصول توضیح میدادند یا اقدامات تبلیغی مانند سی دی آشپزی و… برای مشتری انجام میدادند. بلافاصله وقتی جواب گرفتیم، به رضا گفتم انیماتورینگ راه بیندازیم.
مشتریان دنیای ابزار به دو دسته تقسیم بندی میشوند. مصرفکنندگان خانگی یک دریل میخرند و سالی دوبار استفاده میکنند. مشتریان اصلی ما، مصرفکنندههای حرفهای هستند. مثل جوشکار، نصاب، سرامیککار، نجار و…
این همه کارگاه در جاجرود داریم. وانتها را برندینگ کنیم. ابزارهای مربوط به صنف نجاری را انتخاب کنیم. وانتها را بفرستیم آنجا. مغازهها را جنس بچینیم. بعد، بچههای ما وارد شوند با لباس فرم، با یک سری هدایای تبلیغاتی بروند در کارگاهها. ابزارها را معرفی کنند و بگویند این ابزار را امتحان کن. اصلا هم صحبت از فروش نکنند. بعد مشتری کار میکرد. خوشش میآمد و وقتی میخواست بخرد، راهنمایی میکردیم که از کدام فروشگاهها بخرد.
اول توزیع؛ دوم تبلیغ
تبلیغات بیان بلوغ سازمان است. رضا دوست داشت بیاید تلویزیون ولی مخالف بودم؛ چراکه اول باید توزیع مویرگی را داشته باشیم بعد تبلیغ کنیم. تمام مشتریان بزرگ ما بعدها رقبای ما میشوند. خودشان دنبال توزیع مویرگی و جلب مشتری میروند.
وقتی توزیع مویرگی را راه انداختیم، 30 یا 40 مشتری داشتیم. الان بالای هفده هجده هزار مشتری داریم.
رضا رامخو صبح زود بیدار میشود. تا پیش از رسیدن به شرکت، یادداشت و پیامهایش را برای مدیران میگذارد. شبها به سراغ ورزش میرود. گاهی حتی نصف شب از خواب بیدار میشود و چیزی که به ذهنش رسیده را یادداشت میکند تا یادش نرود.»
محمدرضا رامخو:
«میخواهم کمی درباره خودسازی بگویم. اول سعی کنید درونتان را بسازید. اول سعی کنید خودتان را بسازید. خودسازی درد دارد. باید رژیم غذایی داشته باشید. ورزش کنید. ساعت خواب منظم داشته باشید. تفکر مثبت داشته باشید. کینه محور نباشید. رها کنید. زوم روی کارتان باشید. روح و جسمتان را بسازید تا در بازار کم نیاورید. باید چالشها را مدیریت کنید و با انرژی مثبت پاسخ دهید. ما وقتی برای جنگیدن برای تمام جزئیات نداریم. تو ذرهذره عاشق خودت، روح و روانت میشوی. اگر اینها را نسازی موفقیتی در کار نیست.
میخواهم جزء 5 برند دنیا شوم
من خودم مغازهداری کردم. همه به دنبال سود منافع خودشان هستند. این یک اصل است. تمام عمده/خردهفروشان عزیز دوست دارند انحصار قیمتگذاری داشته باشند.
هرکسی پادشاه سرزمین خودش است و مسئولیت خانواده کاری خودش را دارد. دکتر تاکید داشت که فروش باکیفیت داشته باشید. فروش چکی باکیفیت و سودساز نیست.
هرکسی دوست دارد تا اندازهای رشد کند. یکی به نان و پنیرش راضی است. من هم میخواهم جزء 5 برند دنیا شوم. هرکسی مسیر زندگیاش را خودش مشخص میکند و همه هم قابل احترام هستند. ما برای هدفمان میجنگیم؛ در فضای مجازی، رقابت با دنیا و … کلی چالش هم پیش رو داریم.
کارخانه رونیکس؛ زمینهای برای تولید، توسعه و اشتغالزایی در کشور
پول برای بقا و ارتقای هر سازمان لازم است؛ ولی در حال حاضر پول برای من بیارزش است. من با موفقیت سازمانم کیف میکنم. با هر رشدی، انگار از مادر متولد شدهام.
ما مدتی است که کارخانه و خط تولید محصولات رونیکس را به راه انداختهایم و در حال تولید و توسعه محصولات مختلفمان با جدیدترین تکنولوژیهای روز دنیا هستیم. تعداد پرسنل رونیکس به بالای 800 نفر رسیده. من همواره گفتهام که همه انسانها شایسته زندگی کردن و بدست آوردن روزی از خدا هستند. اما اول از همه این روزی باید به مردم مملکت خودم برسد.
از گذشته عاشق این بودم که به جایی برسم تا بتوانم در مملکت خودم کارخانهای تاسیس کنم؛ چرا که با تاسیس یک کارخانه تعداد زیادی از جوانان کشور میتوانند مشغول به کار شوند و رزق و روزی حلال به خانههایشان ببرند. احداث کارخانه یعنی اشتغالزایی، یعنی تولید داخلی و من با دیدن این اتفاقات کیف میکنم.
پتانسیل و استعداد باید متبلور شود و به بلوغ برسد
وقتی پدر و مادر بچهها زنگ میزنند دفتر و از من تشکر میکنند، برای من ارزشش با میلیاردها تومان پول قابل قیاس نیست. هر چه از خدا خواستهام به من داده است. با خدا عهد بستم تا موقعی رضا رامخو را زنده نگه دارد که در این مسیر است. از خدا خواستم اگر روزی من دنبال عافیتطلبی بودم، آن روز آخرین روز زندگی من باشد. من خیلی جاها در زندگیام خدا را دیدم. خدا، انسان، طبیعت به آدم کمک میکند.
وجوه تمایز برند رونیکس
دکتر درگی:
«اگر بخواهیم وجوه تمایز ارزشمندی که در رونیکس وجود دارد را بگوییم، شامل این موارد میشود:
- اولین وجه تمایز، کیفیت است که حمیدرضا رامخو رهبر آن است.
- خدمات پس از فروش: زمان تحویل و تعمیر برای ما مهم و استاندارد شده است. برای تعمیرکار به ازای هر یک ساعت که زودتر تعمیر کند، جایزه گذاشتیم. خدمات پس از فروش یکی از وجوه تمایز بینظیر رونیکس است.
- قیمت؛ انصاف در قیمتگذاری: دو سال تمام رونیکس در این بازار با 1 درصد سود کار کرد. این نیاز به مدیریت مالی عالی دارد.
- تنوع: چند هزار تنوع شوخیبردار نیست و در بین تمام برندها بیسابقه هست. این تنوع در محصولات/ قطعات و خدمات است. مدیر فروش پروداکت و خدمات متمایز هستند و هرکدام اصول خودشان را دارند.
- شخصیت کارکنان؛ رفتار سازمانی
- توزیع مویرگی خودش وجه تمایز شد.
- حوزه برندینگ و تبلیغات و ارتباطاتش، وجه تمایز دیگر برند رونیکس است.
- رونیکس کارخانه دارد؛ این یعنی تولید محصولات داخلی و اشتغالزایی برای جوانان این کشور.
برای حمید نیکوکار یک کف مرتب بزنید. حمید آقای نیکوکار چه کار کردیم؟
حمید نیکوکار (مدیر واحد ارتباطات و برند رونیکس):
«کار خاصی نکردیم. چون اگر تبلیغاتچی باشیم اشتباه است. کار ما آگاهیبخشی است. ما واقعیتها را در قالب ظرف درست و به بهترین شکل، همانطور که درخور و شایسته مخاطبین است، به آنها ارائه دادیم. همین!»
تبلیغات بیان بلوغ سازمان است
دکتر درگی:
«تبلیغات بیان بلوغ سازمان است. اول باید بالغ بشویم. ما زمانی رفتیم تلویزیون که توزیع و ارتباط مشتریان و خدمات پس از فروشمان عالی شده بود. مصرفکنندگان حرفهای، ما را میشناختند. حالا نوبت مصرفکنندگان خانگی بود که وارد تلویزیون شدیم. این لایههای درهم آمیخته با هم میآیند.
رونیکس به واسطه مجموعههایی که در ایران، چین، آلمان و دبی دارد، الان در بیش از 90 کشور جهان صادرات دارد و جالب است که برای تمام مشتریان در نقاط مختلف جهان، بخش برند و ارتباطات ما پشتیبانی و آگاهیرسانی دارد. در تیم صادرات، افراد به زبانهای خارجی مانند عربی، انگلیسی، اسپانیایی و … مسلط هستند. هیچ موفقیتی اتفاقی نیست و برای تمام اینها هزینه شده است.»
محمدرضا رامخو:
«تا جایی که در توانتان هست، سعی کنید پیشرفت کنید. چون عشق است، لذت میبرید و جوان میشوید. من اندک تجربه خود را در طبق اخلاص در اختیار همه قرار میدهم.»
پرسش و پاسخ پایانی مراسم
در پایان مراسم، حاضران در جلسه سوالاتی را از محمدرضا رامخو و پرویز درگی پرسیدند:
1.کمی درباره روتین روزانه و تاثیرش توضیح دهید.
محمدرضا رامخو:
«حتما و قطعا ساعت 11 شب میخوابم و صبح زود از خواب بیدار میشوم. به ورزش و تغذیه خود اهمیت میدهم. غذا و ساعت روزانه من در شرکت برنامهریزیشده است. مربی، استاد و مشاور هم مهم است. یک وکیل خوب و گروه وکالت هم میخواهد که قراردادها را بدانند.
برای آزادشدن ذهن کارآفرین، باید نوشت. در شرکت یک نفر باید باشد که تمام جزئیات را بنویسد و برای اجرا زمان بدهد. علاوه بر این، من طبق برنامه در کلاسهای زبان آلمانی و انگلیسی شرکت میکنم. ارتباطات و احترام گذاشتن به دیگران بسیار مهم است. باشگاه ورزشی خود زمینه ارتباط شما میشود. چرا که با مدیران و برندهای مختلف آشنا میشوید و ارتباط میگیرید.»
2.آیا علاوه بر تبلیغات باید برای پخش مویرگی هم به یک بلوغی رسیده باشیم تا انجامش دهیم یا خیر؟
پرویز درگی:
«اعتقاد بالایی به توزیع مویرگی دارم. به نظرم صنعتی نیست که نیاز به توزیع مویرگی نداشته باشد؛ اما توزیع مویرگی هم آداب، قواعد و اصول خودش را دارد. یک نفر آدم کاربلد باید در کنارش باشد. توزیع مویرگی را ابتدا از شهر شروع و سپس گسترش دهید. دقیقا تئوری سنگ و استخر است. سنگ را میاندازیم و موج را گسترش میدهیم. اما چیزی که مسلم است، این است که توزیع مویرگی جزء اوجب واجبات است. به عنوان یک شاگرد بازاریابی عرض میکنم.»
3.تعادل کار و زندگی را چگونه ایجاد میکنید؟
محمدرضا رامخو:
«تعادل کار و زندگی وجود ندارد. همهاش کار است. با خودم گفتم دو راه داریم: 1) یک زندگی معمولی و نرمال از لحاظ درآمد و پوزیشن اجتماعی داشته باشم. 2) آدم خودش را به خاطر دیگران له کند. وقتی کارآفرینی میکنی، غیر مستقیم میلیونها نفر رزق میبرند. برکاتش به زندگی آدم و به خانواده برمیگردد. نمیشود گفت من 50 درصد زندگی و 50 درصد کار میکنم. من 95 درصد زندگیام کار است!»
انتصاب محمدرضا رامخو به عنوان عضو هیات علمی آموزشگاه بازارسازان
در پایان این مراسم، محمدرضا رامخو با دریافت لوح تقدیری به عنوان عضو هیات علمی آموزشگاه بازارسازان به عنوان یکی از آموزشگاههای معتبر و متمرکز بر آموزش، مشاوره، تحقیق و نشر در حوزه بازاریابی و فروش منصوب شد.
در متن این لوح آمده است:
به نام خداوند عشق و امید
کارآفرین ارجمند، جناب آقای محمدرضا رامخو
نظر به تجربیات گرانبهای جنابعالی در حوزههای اجرایی و عملی کار و کسب و همچنین سابقه درخشان شما در راهاندازی و مدیریت یکی از موفقترین کار و کسبهای صنعت ابزارآلات ایران، بدینوسیله جنابعالی با افتخار بهعنوان عضو هیات علمی آموزشگاه بازارسازان منصوب میشوید؛ تا در پروژههای اجرایی این مجموعه افتخار همراهی و حضورتان را داشته باشیم.
امید است با توجه به توانایی جنابعالی، شاهد رشد و بالندگی هرچه بیشتر صاحبان کار و کسب و کارآفرینان این مرز و بوم باشیم.
عالی و کامل. موفق باشید.